۵ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

احساسات تکراری

متاسفانه الان حس وحشتناکی دارم. عهدی رو با خودم بسته بودم و دوباره بهش پایبند نموندم. بهانه آوردن نیست اما واقعا دشوار بود در مقابل انجام اون کار مقاومت کنم. خسته‌ام از صحبت در مورد شروع دوباره، در مورد این مسئله دیگه به خودم اعتماد ندارم. اگر بهم می‌گفتند تا چند سال آینده این اتفاق ادامه داره باورم نمی‌شد اما با اطمینان می‌گم اگر جلوش رو نگیرم تا چند سال دیگه هم ادامه داره. به مدتی زمان احتیاج دارم تا بتونم دوباره قدم اول رو بردارم.

  • غنچه
  • دوشنبه ۲۸ مهر ۹۹

سروتونین زندگی ات را بالا ببر

صبج هایی هست که حتی وقتی هنوز تو رخت خوابی احساس بی حالی می کنی. این حس برای یکی دو روز نیست، اتفاق اکثر روزهامه. پاشو پاشو اون کون گنده ات! رو ا ز رخت خواب بلند کن، دست و صورتت رو بشور و چای رو بزار دم بکشه. تا آماده میشه کمی ورزش کن. بزار قلبت به تپش بیفته و مغزت سروتونین و آدرنالین رو توی خونت به جریان بندازه.

  • غنچه
  • يكشنبه ۱۳ مهر ۹۹

بوی قهوه و کتاب به قدری زیباست که...

برام عجیبه چرا تا به الان امتحانش نکردم اما... ترکیب قهوه فوری و شیر داغ خیلی خوبه :) شیر داغ تا اعماق بدنت را گرم می کنه کاری که بقیه نوشیدنی های داغ نمی کنن. اختصاصی برای خنکی پاییز :) از قهوه فوری حرف زدم؛ قهوه دالگونا رو درست کردید؟ نسبت مساوی قهوه فوری، شکر و آب جوش را با هم زن مخلوط می کنیم تا ترکیب جادویی مون رنگش روشن و حالتش ابر مانند و سبک بشه. این قهوه رو باید روی شیر خنک گذاشت، اختصاصی برای گرمای تابستون :) دلم جدا برای بوی تلخ کافه ها و تپش قلب بعد از خوردن اسپرسو تنگ شده.

 

+ بوی قهوه و کتاب به قدری زیباست که نمی تونه متعلق به این جهان باشه. :)

  • غنچه
  • شنبه ۱۲ مهر ۹۹

.Don't cheat on me again, please

مسئله عهد بستن نیست، پایبند موندن به اونه. بارها شده با خودم عهدی رو می بندم، عهدی رو که بارها با خودم بستم! و بارها هم شده از ابتدا می دونستم به اون پایبند نمی مونم. گاهی تا مسئله ای را برای کسی مطرح نکردی اون طور که واقعیت داره متوجه اهمیتش نمی شی. الان که در حال تایپ هستم متوجه شدم چه کار وحشتناکی در حق خودم انجام می دم؛ عهدشکنی. به یک باره احساس فشار تو قفسه سینه ام کردم.

  • غنچه
  • چهارشنبه ۹ مهر ۹۹

!I am just talking to myself about myself in the my mirror

زمانه آسونی برای گذروندن نیست واقعا! احساس معلق بودن در فضا رو داره، هیچ چیز برات نقش جاذبه را نداره. با اینکه تمثالی از رهایی و آزادیه، اما کاملا داخلش گیر افتادی. میشه یک هزارتو. راه ورود داره، راه خروج هم همین طور اما مسیرش راحت نیست و یک راه حل ساده برای خارج شدن ازش فایده ای نداره. بهتره باهوش و جان سخت بود!

  • غنچه
  • سه شنبه ۸ مهر ۹۹
May you be in heaven a half hour
before the devil knows you are dead